عطش دریافت تشویق از دیگران

یکی از زیباترین و لذت‌بخش‌ترین لحظات زندگی مشاهده کودکی است که به‌تازگی یاد گرفته است راه برود. مخصوصاً در صورتی که آن کودک فرزند خودت باشد، لذت و زیبایی دیدن این صحنه‌ها برایت چندین برابر می‌شود.

کودک برای رسیدن به این مراحل، نیازمند حمایت والدین است. نیازمند این است که کسی دست او را گرفته و تشویقش کند تا با روحیه بهتر و بیشتری به مسیر خود ادامه دهد و از درست بودن کاری که انجام می‌دهد، مطمئن شود.

البته من منکر غریزه و طبیعت انسان در یادگرفتن مهارت‌هایی چون راه رفتن و سخن گفتن نیستم ولی آنچه این فرایند را تسریع می‌کند و شاید به یادگیری هرچه بهتر آن کمک می‌کند، تشویق و حمایت مداوم والدین است.

والدین با هر بار تشویق خود انگیزه لازم را در کودک خردسال برای تلاش و یادگیری هر چه بیشتر به وجود می‌آورند.

این تشویق‌ها از کودکی با ما هستند. وقتی‌که یاد می‌گیریم خودمان به‌تنهایی و بدون کمک دیگران قاشقی در دست گرفته و غذایمان را بخوریم.

وقتی‌که موفق می‌شویم بدون کمک دیگران دوچرخه‌سواری کنیم.

از این نوع تشویق‌ها در زندگی ما بسیار هست.

انگار که ذهن انسان از همان کودکی به‌نوعی شرطی می‌شود. یاد می‌گیرد که اگر عملی و اقدامی به نفع و به صلاح او باشد، دیگران برای انجام آن کار تشویقش خواهند کرد در غیراینصورت نباید آن کار را انجام دهد.

به مرور انسان عادت می‌کند که مدام بازخورد بگیرد. بازخوردهایی از نوع همان تشویق‌ها ولی شاید از جنسی دیگر.

وقتی‌که دانش‌آموزی درسش را خوب می‌خواند و نمرات بالایی می‌گیرد، تشویق می‌شود و این‌گونه یاد می‌گیرد که درس خواندن و نمره خوب گرفتن کار درستی است و باید آن را انجام داد.

این تشویق‌شدن‌ها تا آنجا ادامه پیدا می‌کنند که دیگر این موضوع به‌عنوان یک قانون ذهنی برای افراد درمی‌آید.

غافل از اینکه از مرحله‌ای به بعد ما دیگر نباید منتظر تشویق و یا تأیید دیگران باشیم.

ما خودمان به‌تنهایی باید مسئول اصلی زندگی خودمان و انتخاب‌ها و مسیرهایی که می‌رویم، باشیم.

ما تنها کسی هستیم که صلاحیت گرفتن بهترین تصمیمات را در خصوص زندگی خودمان و آینده‌مان داریم.

اما گاهی اوقات برای فهم این نکته کمی دیر می‌شود. آن موقع که دیگر ما مدام در حال تشویق شدن هستیم و هر مسیری را که می‌رویم و صدای تشویق نمی‌شنویم با این فرض که مسیر اشتباهی رفته‌ایم بلافاصله پشیمان شده و برمی‌گردیم.

حتی اگر تعداد کمی از افراد ما را تشویق کنند، چون گوش‌هایمان به صدای تشویق‌های بلندتری عادت کرده است، قادر به شنیدن نیستیم. درنتیجه مردد می‌شویم و را رفته را بازمی‌گردیم.

هنر انسان‌های موفق، ترک عادتشان به دریافت تشویق و تحسین از دیگران است.

چنین افرادی هستند که همان اول کار با فروکردن پنبه‌ای در گوش‌هایشان، نه تحسین شدن‌ها را می‌شنوند و نه تحسین نشدن‌ها تاثیری بر تصمیم و انتخابشان می‌گذارد و راهی را که تشخیص دهند راه درستی است با بیشترین قدرت، پشتکار و اراده ادامه خواهند داد.

همین افراد هستند که قله‌هایی را کشف و فتح می‌کنند که تابه‌حال کسی موفق به فتح آن‌ها نشده است.

بیایید باهم قرار بگذاریم که با چشمانی باز و شعوری بالا راه مخصوص خودمان را انتخاب کنیم و کوچک‌ترین ارزش و جایگاهی برای تشویق دیگران در زندگی قائل نشویم. به این امید که هرکدام از ما قله مخصوص خودمان را فتح کنیم و باافتخار بر بلندای آن موفقیت‌ها و سربلندی‌های خودمان را به نظاره بنشینیم.

پی‌نوشت: با کلیک بر روی هر تصویر می‌توانید آن را در اندازه بزرگتر مشاهده کنید.

 

مطالب پیشنهادی برای مطالعه:

تعیین مهلت برای انجام کارها ، لازمه دستیابی به اهداف

اگر شما مدیرعامل یک سازمان باشید …

مسیر موفقیت، تشویق یا تحقیر؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. نکته جالب ماجرا اینجاست که این روزها اگر هم گسی تشویق بشود باید شک کند که چرا. چون در این دوران اغلب تشویق‌ها از روی حسادت است. حتی ممکن است که کسی کار اشتباهی انجام بدهد و تشویق بشود. بر همین اساس باید خودمان را از تشویق‌ها بی‌نیاز کنیم

    1. بهراد عزیز
      موافقم.
      گاهی اوقات امکان دارد همان تشویقی که همیشه مورد علاقه و آرزوی ماست، به عنوان ابزاری بر علیه ما استفاده شود و بدون اینکه متوجه باشیم، ما را به سمت شکست و ناکامی هدایت کند.
      بنابراین بهتر است با ارائه تعریفی روشن از ارزش‌ها و معیارهای خودمان در زندگی و با آگاهی کامل و بی‌توجه به هر تشویق و تحسینی راه و مسیر خودمان را انتخاب کنیم و با قدرت و پشتکار به آن ادامه دهیم.
      موفق باشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *