با آقای رضا بابایی از طریق کتاب «بهتر بنویسیم» آشنا شدم. همان اول کار که شروع به مطالعه کتاب کردم، سبک ساده و روان نوشتاری ایشان باعث شد نتوانم بهراحتی کتاب را زمین بگذارم. کتاب را دو بار خواندم. بعدازآن هم، همواره از طریق وبلاگ سفینه و کانال تلگرامی یادداشتها، پیگیر نوشتهها و نظراتشان در زمینهها و موضوعات گوناگون بودهام.
درباره نویسنده
استاد رضا بابایی متولد سال ۱۳۴۳، مدرس حوزه و دانشگاه، ادیب، محقق و پژوهشگر و مؤلف چندین کتاب و مقاله است.
ایشان علاوه بر کانال تلگرامی در وبلاگی به اسم سفینه برداشتها و یادداشتهای خود را منتشر میکند.
درباره کتاب
کتاب بهتر بنویسیم نوشته رضا بابایی درواقع یک درسنامه درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی است که میتواند کمک بزرگی به افراد علاقهمند به نویسندگی و وبلاگنویسی برای نگارش بهتر، روانتر و مطابق با اصول و قواعد زبان فارسی بکند.
این کتاب توسط انتشارات ادیان و در ۳۰۴ صفحه به چاپ رسیده است
فهرست کتاب
کتاب شامل سرفصلهای زیر است:
فصل نخست: پایههای نظری
فصل دوم: درستنویسی
فصل سوم: سادهنویسی
فصل چهارم: زیبانویسی
بخشهایی از کتاب
در ادامه نکاتی برگزیده از کتاب بهتر بنویسیم میآید:
نویسندگی، بر پنجپایه استوار است:
یک. ذوق؛
دو. تجربه؛
سه. اطلاعات و مطالعات متنوع؛
چهار. تخصص علمی؛
پنج. مخاطبشناسی.
راههای پرورش و افزایش ذوق نویسندگی، بسیار است و شاید بهترین و مؤثرترین آنها دیدار پیدرپی با آفرینشهای هنری برجسته است؛ اعم از هنرهای دیداری و شنیداری و جز آنها.
مطالعه آثار ممتاز و هنرمندانه، ذوقافزا است. تماشا استعداد را شکوفا میکند.
تجربه نویسندگی، از دو راه حاصل میآید: خواندن و نوشتن.
هر بار نوشتن – هرچند کوتاه و ساده – تجربهای است نو، و گامی است به جلو.
نوشتنهای بسیار پیدرپی، چشم نویسنده را بر اسرار کلمات میگشاید.
نوقلمان، از هر کلمه، فقط معنای آن را میبینند، اما پختگان و کارآزمودگان میدانند که هر کلمه در هر جمله، معنایی دیگر میتواند داشته باشد، و افزون بر معنا، هر کلمه در هر شبکهای از الفاظ و معانی که قرار میگیرد، کلمهای دیگر است و معنا و کارکردی دیگر دارد.
مدتی باید خود نوشت و برای پاره کردن و دور ریختن.
راز زیبانویسی در آسانگیری و بسیار نویسی است.
باید هنگام نوشتن ذهن را آزاد و رهاسازیم و همچون شناگری که با دریا نمیستیزد، بلکه رفتاری ملاطفتآمیز با آن دارد، نرم و آسان بنویسیم و گویی آنچه خواهیم نوشت، هرگز از حجاب خلوت ما بیرون نمیآید.
تصور اینکه کسی یا کسانی نوشته ما را میخوانند، عضلات ذهن را منقبض میکند و همانگونه که با ماهیچههای منقبض شنا نمیتوان کرد، با چنین ذهن محتاط و محافظهکاری، نوشتن دشوار خواهد شد.
کسی که نمیخواهد به «مؤلف بودن» بسنده کند و خواهان آن است که علاوه بر عنوان مؤلف، شایستگیهای یک نویسنده را نیز داشته باشد، باید افزون بر مطالعات تخصصی در موضوع اثر، در حوزهها و قلمروهای دیگر نیز مطالعه یا حتی دست داشته باشد. آگاهیهای ویژه در موضوع مربوط، برای مؤلف بودن کافی است؛ اما بسندگی به مطالعه تخصصی، قلم را در پرورش مطلب ناتوان، و ذهن را در افق گشایی ناکام میکند.
هرقدر حوزه اطلاعات و مطالعات نویسنده در موضوعات مختلف، بیشتر و گستردهتر باشد، قلم وی چابکتر و زندهتر است. آنان که در موضوع تألیف خود عمیقاند، اما با هیچ حوزه دیگر آشنایی یا انسی ندارند، قلمی خمود و خسته به دست میگیرند.
نویسنده میتواند سیاستمدار نباشد و به هیچ حزب و جناحی نگراید، اما نمیتواند چشم خود را بر واقعیتهای زندگی و اجتماع ببندد و با رؤیاهای فردی خودسر کند.
مؤلفی که هرگز خبر یا گزارش یا مقالهای را در هیچ روزنامهای نخوانده و حتی نور چشم خود را به تیترهای اصلی جراید نتابانده است، در پیشبرد اهداف تألیفی خود با مشکل خاصی مواجه نخواهد شد؛ سهل است؛ خیالی آسوده نیز دارد؛ اما در قلم چنین مؤلفانی، حلاوت و طراوت چندانی نیست؛ مگر همان اندازه که در شهد محتواست.
اگر معدن ذوق و استعداد نیز باشیم و سرشار از انگیزه و همت، ولی حرفی برای گفتن نداشته باشیم، مهارتی در نوشتن نخواهیم داشت. اگر حرفی برای گفتن و نوشتن نباشد، از قلم و ذوق و تجربه چهکاری برمیآید؟ باید چنان بود که نتوان نگفت و ننوشت.
اگر نگاهی به فهرست نویسندگان بزرگ بیندازیم، درمییابیم که آنان همگی صاحبان دانش و اندیشه بودند. بازگویی آنچه دیگران بارها و بارها گفتهاند، کسی را «نویسنده» نمیکند. آری؛ هیچکس یکسره و در همه آثارش تازه و نغز نمیگوید؛ اما باید درباره آنچه میگوییم، بسیار خوانده باشیم و بسیار اندیشیده باشیم تا از بند شنیدههای تکراری و دانستههای سطحی رهیده باشیم.
هنر، اگر همچون پوسته نازک، گرد هسته معنا نپیچد، هنر نیست.
در عالم نشر، به کسانی که فقط دغدغه مشتری دارند، زرد نویس میگویند. زرد نویسی، یعنی تولید آثاری که باب میل و اشتهای خوانندگان بیهدف است؛ بدون آنکه سودی برای رشد آنان داشته باشد.
در سالهای اخیر بازار نشر، آکنده از کتابهایی شده است که جز سوءاستفاده از رگ خواب خوانندگان، نام دیگری نمیتوان برای آنها یافت. آری؛ اگر آثار موسوم به زرد، تنها بهقصد طراوتبخشی به جامعه تألیف و منتشر شوند، از گروه تفریحات سالم است؛ بهشرط آنکه به جهل و خاماندیشی در میان مردم دامن نزند.
دوبارهگوییهای غیر ضرور، از متانت و تأثیرگذاری متن میکاهد. تکرار و دوبارهگویی، دو گونه است: نویسنده، گاهی حرف خود را تکرار میکند و گاهی حرفی را که دیگران و دیگران، بارها گفتهاند و نوشتهاند و بازگویی آنها، بدون هیچ تغییر معناداری، تکرار مکررات است.
گاه در شیوه ارائه هم نوآوری نداریم؛ یعنی هم در فرم و هم در محتوا، مکررات را تکرار میکنیم.
نوآوری میتواند در محتوا باشد، یا در فرم و قالب، یا هر دو؛ اما خالی بودن از هر دو، معنایی جز تکرار و بیهودگی ندارد. اگر در معنا نوآوری نیست، به حتم و بهضرورت، باید در «طرز» باشد.
صفتهای مشهوری که برای هرگونه موصوفی از آنها استفاده میشود، فایده و اثر خود را ازدستدادهاند و هرز محسوب میشوند؛ مانند صفتهای «خوب» و «بد» و «بالا» که از چسبیدن به هیچ اسمی ابا ندارند. از قدیم گفتهاند کلیدی که به هر دری بخورد، هوا است و صفات هرز نیز همینگونه است. بهتر است برای هر موصوفی، از اختصاصیترین صفات آن استفاده شود.
کاربست فعل مجهول در نوشتار فارسی باید، کمتر و کمتر شود. طبیعت زبان فارسی از فعل مجهول گریزان است و جز در مواقع ضروری تن به آن نمیدهد. حتی در صورت فقدان فاعل، پسندیدهتر آن است که از فعل معلوم استفاده شود؛ زیرا در فارسی، استعمال سوم شخص جمع معلوم بهجای سوم شخص مفرد مجهول جایز و رایج است؛ یعنی میتوان بهجای «گفته شده است»، نوشت: «گفتهاند».
برای پیشرفت در هنر نویسندگی دو توصیه مهم و کلی وجود دارد که به قطع کارساز است: نخست اینکه تا میتوانیم باید نوشتههای خوب و زیبا بخوانیم و دوم اینکه توصیه اول را جدی بگیریم؛ یعنی آنکه گمان نکنیم که از راهی غیر از خواندن آثار ممتاز، در نویسندگی میتوان بهجایی رسید.
بهترین کلاسهای آموزش نویسندگی، در میان سطرهای یک نوشته خوب برگزار میشود و مؤثرترین گام را آنگاه برمیداریم که قلمبهدست میگیریم و مینویسیم.
هرکسی کلمات بیشتری دارد، نویسندهتر است. فقر واژگانی، نوشته را افسرده، کلیشهای و کسالتبار میکند. غنای واژگانی، وامدار تنوع و تعداد کلمات غیرتکراری و غیرمنتظره در یک نوشته است. یک نویسنده چیرهدست میداند که برای هر مفهومی، دهها کلمه وجود دارد که به اقتضای کلام و تناسب مقام، میتوان یکی را برگزید و به کار گرفت.
گام نخست برای دست یافتن به مهارت واژهیابی، عنایت بهضرورت آن است.
تنوع واژگانی و حسن تعبیر، افزون بر طراوتافزایی و شادیبخشی به محیط نوشتار، گاه نویسنده را در ادای مفهوم و بازگویی دقیق منظور خویش کمک میکند.
بههرروی اگر همیشه برای هر مفهومی فقط یک کلمه در ذهن ما حاضر شود و از احضار واژههای مشابه و همردیف آن ناتوان باشیم، باید بدانیم که نخستین پله نویسندگی را نپیمودهایم.
خلاصه کاملتری از این کتاب را که توسط آقای حیدری ثانی تهیهشده در این لینک میتوانید مطالعه کنید.
خرید کتاب
این کتاب از طریق این لینک قابل خریداری به صورت اینترنتی است.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه:
سلام کتاب بهتر بنویسیم رو خوندم خیلی مفیده واتفاقا همین کتاب در کلاس ایشون تدریس میشد
احسنت به این نوشتهی عالی
راستش اصلا تمایل نداشتم تا چند ماه آینده کتابی در حوزه نویسندگی مطالعه کنم اما نکات برجستهای که شما از این کتاب انتخاب کردید باعث شد در تصمیمم تجدید نظر کنم
آقای قربانی عزیز من هنوز این کتاب را مثل شما دو بار نخوندم در عوض همین نوشتهتون را دوبار خوندم
آقای عشقی عزیز
خیلی خوشحالم که این پست براتون مفید بوده و توانسته است توجهتون رو جلب کند.
کتاب بهتر بنویسیم یکی از بهترین کتابها در حوزه نویسندگی فارسی است که علاوه بر اینکه اصول و قواعد درستنویسی و زیبانویسی به خوبی در آن توضیح داده شده است، اصول گفته شده در متن کتاب هم به خوبی رعایت شده و به کار گرفته شده است که باعث می شود خواننده با مطالعه متن کتاب به خوبی با اصول آشنا شده و آنها را بیاموزد.
مطمئنا مطالعه این کتاب دستاوردهای زیادی برایتان خواهد داشت.
موفق باشید